آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

آبان 93آوای دلنشین ما

  خوشگل ترین دختر دنیا سلام ماه آبان مصادف بود با شروع محرم وشما هم خیلی سرماخوردی و حسابی من وبابا ناراحت بودیم و مجبورشدیم 3باربریم دکتر..... خداروشکر خوب شدی ولی الان که دارم این پست رو میزارم دوباره ابریزش داری قربونت بره مامان بهار،زودخوب بشو ...... حالاچندتا از عکسهای نازت رو میرارم. یه  روز هم با خاله مایده جون  رفتیم کیدزکلاپ مجتمع کورش که خیلی  برات جذاب  بودو دوست داشتی.حسابی راه رفتی وقتی اومدیم خونه خیلی ناز خوابیدی. در ادامه........ اینها هم چند تا از عکسهای اونروز..                  ...
19 آبان 1393

مهرماه1393

سلام عزیزمامان اول اینکه ببخشید خیلی دیروبلاگت رو آپدیت کردم.امیدوارم جبران کنم اتفاقهای خوب این ماه تولد امیرعلی خان بود که چون تولداصلیش توی دهه اول محرم افتاده خاله سارا زودتر براش جشن گرفتن.تم تولد عزیزخاله پوو بود که خاله سارا خیلی  خوب تزیین کرده بودن. بریم سراغ عکسها....     امیرعلی بذار کلاه تولدت رو درست کنم... مثل یه خانم وآقای محترم ..... خانم وآقای محترم در حال قدم زدن.... آوا و پو.. آوا درحال بازی با اسباب بازیهای امیرعلی(این کار رو خیلی دوست داری مخصوصا که به خود امیرعلی اجازه بازی ندی!!!!!!!!!) واقعیتش ماهم از فرصت استفاده کردیم وجشن قدم رو ...
7 آبان 1393

اولین قدم آواجونم

یگانه دخترم! آسمانم! قدم به قدم مطمئن و آرام گام بردار گام بردار و بسمتم بیا که با دستانی باز منتظر در آغوش کشیدنت هستم. آسمانم قدم پشت قدم بردار و از زمین خوردن نهراس، محکم بایست و دوباره از نو آغاز کن که این اولین درس زندگی توست. آسمانم ! گام بردار و به سوی زندگی رهسپار شو و بدان بعد از هر قدم اثری به جا می ماند. ...
15 مهر 1393

کنسل شدن کلاس شنا

   سلام آواگلم جلسه دوم کلاس شنا اصلا خوب نبود.اولا که شما کم خوابیده بودی و بداخلاق بودی .دوما  استخر گلبانگ اصلا برای کلاسها همکاری نکرد  و مهد هم پاسخگو نبود.این جلسه آب استخر سرد بود و خدا رو شکر به خاطر گریه شما ،ما توی آب نرفتیم ولی مامانها و نی نی های دیگه خیلی سردشون شده بود.واقعا خیلی بخاطر این کار مهد و استخر ناراحتم چون برای زمانش خیلی برنامه ریزی کرده بودم. فعلا با مامانهای دیگه درحال مذاکره با مهد هستیم در اولین فرصت خبرهای جدید رو میزارم.
7 مهر 1393

آواجونم راه افتاد ، دلم به تاب تاب افتاد

سلااااااااام آوا جونم  چند  روزی  بود که خودت می ایسته ولی از روز 2مهر اولین قدمهات رو برداشتی  .چشمم زیرپات دخترم انشاله راه زندگیت همیشه روشن و باز باشه و باقدمهای محکمت به بهترینها در دنیا برسی.امروز قدمهات بیشتره و  کمتر دستت رو جایی میگیری.واکر رو هم خیلی  دوست  داری و خیلی  با سرعت باهاش راه میری. ولی  7مهر دخترگلم کولاک کردی و حسابی  راه رفتی .دستات رو میگیری جلو که تعادل داشته باشی و بعد تند تند قدم برمیداری. صبح که  توی اتاق داشتی بازی میکردی و یه دفعه صدای  باباوحید رو شنیدی،سریع بلند شدی و از اتاق اومدی بیرون و باباوحید رو  صداکردی."بابایی ،بابایی،،،،&q...
7 مهر 1393

شهریورماه آوایی

سلام دختر یکساله مامان بهار . خدا رو هزاران مرتبه شکر.آواگل یکساله ما چند روز بعد از تولدش یعنی روز8شهریور وقتی با خاله مایده جونی داشت بازی میکرد اسم خودش رو صدا زد"آدا" قربون آوا گفتنت بشم من.الان هم  وقتی عکست رو جایی میبینی سریع میگی "آدا"  کلمه بعدی باباوحیده .که اینطوری میگی"بابا بابا بابا وید"  چند روز پبش هم که ماهی اسباب بازیت رو از زیر تخت درآوردم؟؟؟؟؟وقتی ماهی رو دیدی کلی ذوق کردی و گفتی"مایی" البته کلمات شوت و تاب و دست رو هم خوب میگی.فدات بشم من عزیزشیرین زبونم این هفته چندتا کلمه دیگه هم یاد گرفتی"آب" و خیلی قشنگ وقتی شیشه ابخوریت رو میببنی مبگی اب اب از همه مهمتر گفتن کلمه "مامانی" که دل من رو برده خیل...
2 مهر 1393

تولد یک سالگی آواجون

                                                          تولد تولد تولدت مبارک             بیاشمعها رو فوت کن تاصدسال زنده باشی عزیزدل مامان ،امید بابا خدا رو هزاران مرتبه شکر شما یکساله شدی.هورااااا انشاله 120ساله بشی همه زندگیمون زبان ما از شکر نعمت تولد و حضور شما در پیشگاه خداوند ...
7 شهريور 1393

یکسالگی آوای دلنشین ما

آواجونم یکساله شد آواجونم  چند روز دیگه یکساله میشی.توی این پست از کارها و هنرهات عکس میزارم و انشاله توی پست بعدی عکسهای جشن تولدت رو برات میزارم. درادامه.....     دخترگلم الان  ۱۰تادندون داری و خیلی خوب و حرفه ای چهاردست و پا میری.خیلی ناز روی دوتا زانو میشینی و با گرفتم مبل و میز بلند میشی و می ایستی.اگه حواست نباشه چندثانیه هم بدون کمک میایستی. خیلی ناز و مسلط رو زانوهات میشینی و خسته هم نمیشی. با مامان تکرارمیکنی.بع بعی میگه "بع بع ".دنبه داری "نه نه "پس چرا میگی "بع بع ".اگه بهت بگم کاری انجام نده یا وقتی چیزی رو نمیخوای میگی"ننننه نه نه" موهات رو خوب میشناسی و اگر شونه رو تو دهنت نذاشته باشی خو...
15 مرداد 1393

اولین عیدفطر در نایین

عید فطر مبارک آوا جونم این اولین عیدفطرت بود.سال پیش  ما درحال آماده کردن مقدمات ورود شما بودیم.خدا رو هزاران مرتبه شکر که این عید رو درکنار هم بودیم.          این تعطیلات فرصت خوبی بود تا به مسافرت بریم و ما نایین رو انتخاب کردیم  تا هم گردش باشه و هم دیدار اقوام. این چند روز گفتن  "نه"رو یاد گرفتی و مدام میگی نه نه .....     خدارو شکر سفرخوبی بود و شما هم دختر خوبی بودی بغیر از  کم خوابیدنت که ما رو ناراحت میکنه درادامه عکسها رو برات میزارم....       ما بعدازظهر  روز 2شنبه ساعت 6 راه افتادیم.در طول مسیر خبلی خیل...
12 مرداد 1393

یازده ماهگی آوایی

  سلام عزیزدلم یازده ماهگیت مبارک وقتی فکرمی کنم که یازده ماه از اولین لحظه ای که تو بغلت گرفتم میگذره فقط و فقط خدارو شکرمیکنم و تمامی شیرینیهای این مدت یادم میاد.خدای بزرگ حافظ شما و تمام نی نی های خوب باشه.آمین آوا جونم یه دنیا دوستت دارم.انشاله همیشه سالم و سلامت باشی عزیز مامان و بابا   این ماه آوای نازما با چهاردست وپا رفتن به همه جا سرک میکشه و حسابی شیطونی میکنه.دیگه دکوریهای خونه و میز تلویزیون و....خیلی خطرناک شدن. البته این شرایط روتوی سرویس بهداشتی هم داریم آخه شما سریع خمیردندون و مسواک ویا حوله رو برمیداری.....     این ماه بازهم شما رو بردیم آتلیه .با کلی وسیله و ل...
3 مرداد 1393