آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

نایین ماه 1394

تا آماده شدن پست تولد آوای عزیزم ،پستهای قبلی رو بروز میکنم ... لطفا به پستهای قبلی هم سربزنید   سلام عزیزدلم یه سفر دیگه به نایین داشتیم که طبق معمول شما فوق العاده خوب وناز بودی آوا دربازارقدیم نائین     درادامه مطلب...........     آوا و امیرعلی درحال شن بازی در سواحل زیبای نائین               امیرعلی وآوا در بازارقدیم نائین           فیگور خوشگل آواجوووووووونم ...
19 شهريور 1394

مردادماه 1394

تا آماده شدن پست تولد آوای عزیزم ،پستهای قبلی رو بروز میکنم ... لطفا به پستهای قبلی هم سربزنید   آوا عشق مامان در حال رنگ بازی درادامه مطلب..............   شیرین زبون مامان دورت بگردم. آوا درحال کتاب خواندن در بوک سنتر پالادیوم           تولد عمه سعیده مبارک. آوا و رها و نوا و چمداااااااان کیتی و مامان بهار که مثلا داریم میریم گردش   آوا ومامان بهار درحال صرف چای   آوای دلبرم با کلاه توت فرنگی توی چادر(به خونت میگی :باشگاه میکی موس) الووووووو پسر خاله خوبی ...... آوا و ت...
19 شهريور 1394

کلاس مادر وکودک آوای دلنشین ما(تابستان94)

تا آماده شدن پست تولد آوای عزیزم ،پستهای قبلی رو بروز میکنم ...   این دوره کلاس مادرو کودک هم مثل همیشه خوب و مفید بود وشما کلی کاردستی درست کردی و بازی کردی.     در ادامه مطلب............... آواجونم در حال رنگ کردن هزارپای تخم مرغی خیلی جالب بود که رنگ کردن زیرهزارپا رو خیلی خیلی ترجیح میدادی     آوا و کاردستی اشکال هندسی با تم توت فرنگی   اوا وکیتی سوار بر ماشین   آوا درحال خواندن کتاب برای کیتی جون رنگ انگشتی و اثردست آواجون (ماهی،صورت،هشت پا)   آواجون در حال برگشتن از کلاس مادرو کودک در مجتمع کورش ...
17 شهريور 1394

مسافرت کیش آوای دلنشین ما-تیر94

تا آماده شدن پست تولد آوای عزیزم ،پستهای قبلی رو بروز میکنم .... یه سفر خوب به جزیره کیش برای آواجون این سفر یه فرصت خوب برای مابودکه زمان بیشتری رو با شمابگذونیم خدارو شکر خیلی خوش گذشت و تو هم بسیار دخترخوبی بود و حسابی دنبال خرید کردن و گردش بودی. درادامه............. توی هواپیما به محض نشستن جوراب شلواریت رو دراوردی که راحت باشی.کلی هم از پذیرایی خوشت اومده بود و حاج اقا رو صدامیکردی غذابیاره برات اینم اولین خرید شما که خیلی هم براش گریه کردی!!!!! فکرنمیکردم واقعا بخوای برای همین از مغازه اومدیم بیرون ولی...............اونقدرمعصومانه گریه کردی که ماهم برگشتیم و برات خریدیمش آوا درحال گردش ...
2 شهريور 1394

تیرماه آوای دلنشین ما

سلام دخترم قربون طوطی خودم برم که از شیرین زبونیت هچی بگم کم گفتم هجده ام تیر تولد خاله مائده جون بود که شما و امیرعلی حسابی از خجالت کیک دراومدید؟؟؟؟؟؟؟ شما وامیرعلی و بابای گل خودم   درادامه......   خونه جدید خاله سارا واتاق خوشگل امیرعلی جونم آواگلی و باباوحید تیپ یه جور زدن   شما و پسرخاله درحال بازی با کادوهای خاله الهام جون این عکس ماجرا داره و البته گریه.......... عاشق هایپراستار و بازی توی قفسه وسایل تولد هستی و یه روزکه رفته بودیم از یه لحظه غفلت ما استفاده کردی و ازکنارما رفتی ته قفسه ها. کل ماجرا 10ثانیه طول نکشید ولی من که تامرزسکته رفتم و باب...
26 مرداد 1394

خردادماه1394آوایی

سلام عشق مامان  اين پست براي عكسهاي خردادماهته. از شيرين زبوني هات هرچي بگم كم گفتم هزارماشاله خيلي خوش زبون شدي . عموعلي كه ميگه دختراگه اين زبون رو نداشتي چيكار ميكردي. يه شب كه رفته بودي سراغ گوشي باباوحيد وداشتي گالري رو نگاه ميكردي گفتي: وااااي خداي من ،جيگر رو پيداكردم (البته منظورت فاميل دور بود) كلا عبارت "وااااااااي خداي من" رو خيلي زياد و بموقع استفاده ميكني .مثلا ميري تواتاقت عروسكهات رو ميبيني و ميگي واي خداي من قرمزي اينجاست...... از اونجايي كه دختر محتاطي هستي ويه دفعه دستت بين دركشوي ميزتلويزيون گيركرده حالا كه ميخواي كشو روباز كني از پاهات كمك ميگيري كه خيلي خيلي جالبه.... آوا در حال بررسي...
1 تير 1394

کلاس مادر و کودک آوایی.کیدزکلاب2

سلام دخترنازم اولين جلسه اين دوره كلاس مادرو كودك رفتيم پارك شما و دوستات دانشمند كوچولو شده بوديد وحسابي برگ و گل جمع كرديد. توي اين عكس هم داري دنبال يه پروانه ميكني كه بگيريش درادامه مطلب..... توي كيسه اي كه دستت داري برگ و گلبرگ و سنگ و چوب و..... جمع كردي   آوا و اكتشافاتش اون روز توي پارك خاله نيكا از يه اقايي كه توي پارك بودن دعوت كردن كه برامون گيتاربزنه .خيلي خيلي خوشت اومده بود وقتي اومديم خونه سراغ سه تار بابارفتي و باهاش گيتال ميزدي آواجون و گيتارقابلمه اي........ آوا: بع بعي ميگه بع بع  دنبه داري نه نه كاردستي با سي دي (فيل كوچولو) ا...
20 خرداد 1394

اردیبهشت1394آوایی

سلام دختر گلم ارديبهشت ماه با شروع بكار مجدد من همراه بود خيلي خيلي روزهاي سختي داشتيم و بدتر از همه مريضي شما توي همون هفته اول بود كه حسابي ناراحتم كرده بود. اين عكس رو توي ا‍ژانس در زمان برگشتن از مطب دكتر سماعي انداختم .راننده تاكسي جزوه دانشگاهش رو پشت صندلي عقب گذاشته بود وقتي شما ديدي تندتند گفتي نگاشي نگاشي .....خيلي راننده خوبي بود دفتر و خودكارش رو بهت داد و كلي براش نقاشي كردي    درادامه مطلب.......   آوايي بعداز كوتاهي مو درحد مدل پسرونه ....... كلي از فرهاي موهات رفت  ولي اميد دارم زود بلند بشه و دوباره موهات فر بشه تاب سواري آوايي.....بعدازظهرها بعداز تايم اداره مامان ...
10 خرداد 1394