آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

شیرین ترین خاطره عمرم

بازم سلام خاله جون می خوام امروز برات یه خاطره خیلی خیلی قشنگ تعریف کنم تقریبا یک ماه و نیم پیش ( دقیقا 15 دی ) ، ما خونه خاله الهام ( دختر خاله من و مامان بهار ) دعوت بودیم . بعد از ناهار مامان تی تی با جعبه شیرینی که گرفته بودن این خبر خوب رو به ما دادن و گفتن" خان جون شدم !!!!!!!!!!! "  من که اینقدر ذوق کردم که خدا می دونه و کلی بالا و پایین پریدم. نا گفته نماند که تا دو هفته پام شدیدا درد می کرد. که همش فدای تار موی شماو مامانت ! بعدشم من و خاله جونی و مامان بهار کلی احساساتی شدیم. دیگه از اون روز وقتی سر کلاس یوگا مربی می گه یه خاطره خوب رو تو ذهنتون یادآوری کنید لازم نیست کلی زور بزنم تا یه چیزی یادم بیاد ، و نه...
5 اسفند 1391