لباسهای آواجونم
سلام دختر گلم
سلام زندگی مامان وبابا
روز سه شنبه ٢٢مرداد تولدت بابایی وحید بود،دوشنبه شب خونه مامان تی تی براشون تولد گرفتیم .تولد امسال کجا،تولد سال آینده بابایی که آواجونی رو تو بغل داره کجا.مگه نه؟
تولدت مبارک
این هفته ویزیت مامانی دو تا خبر داشت :
اولیش مشخص شدن تاریخ زایمان البته به امید خدا وهمکاری شماست.انشااله قراره سوم شهریور خدا هدیه آسمانی خودش رو بهمون بده .تا اون روز ثانیه شماری میکنیم.(من وبابایی دوست داشتیم شما ٦/٦/٩٢بدنیا بیای ولی خانم دکتر اینطوری صلاح دیدن،از نظر من هم هرچه زودتر دخترگلم رو ببینم بهتره مگه نه؟)
دومیش استرسی بود که به ما دادی ،نکه شما خیلی شیرینی باعث شدی قند من بالا بره ،حالا مجبورم رژیم بگیرم تا دوباره به نرم عادی برگرده .امیدوارم برای شما مشکلی درست نشه.
خوب مامانی بریم سر اصل مطلب،توداشتن لباس به مامانت رفتی،همین الان کمد و دراورت پرشده ،واقعا دیگه جا نداره .من از چند تا از لباسهات عکس گرفتم که برات میذارم...
این بافتنی های خوشگل کار دست مامان تی تی جونم
این سار افون جینگیل رو هم مامان تی تی برات دوختند.البته از نظر بابا وحید دامنش بلنده اگه کوتاهتر باشه بهتره.
خوب اینم که معلوم یه شلوارک سینه بندی و یه دامن نازه دیگه که زحمتش رو مامان تی تی جونم کشیده ،دست مامان گلم رو میبوسم یه دنیا دوستشون دارم.
دختر گلم این هفته با بابایی رفتیم بهار برات این اسباب بازی رو خریدیم .انشااله بخیر و شادی ازش استفاده کنی.
دختر گلم اون کفش کرم وقهوه ای رو هم من وبابایی از حج عمره برای شما گرفته بودیم.
این هم وسایل حمام و حوله هات...
این کلاه ها و شالها رو هم که معلومه مامان جونیم بافتند.
من عاشق صندل حلزونیت شدم ،اگه اندازه ام میشد حتما میپوشیدم....
این هم سوغاتی من وباباوحید از حج عمره برای شما بوده
آواجونم این بارونی سبز وآبی رو هم خودم از ترکیه برات آوردم
اینها مایوهات عزیز دلم ،خداکنه آب بازی رو دوست داشته باشی.
عزیز دل مامان بابا
مراقب خودت باش،برای ما هم دعا کن.
بوس بوس
بای بای