سفر
سلام
شرمنده یه مدتی نبودم ، همونطور که خاله مائده جونی گفتن ، این چند وقت درگیر مسابقه بودم.
همین جا از خاله مائده و بابا وحید برای متن های فوق العاده زیباشون متشکرم.
ان شا الله پنج شنبه این هفته یعنی 17 اسفند با عمو علی عازم سفر زیارت عتبات هستیم.
امیدوارم یه روز قسمت بشه با هم بریم.
البته تو این سفر هم من از یاد شما غافل نمی شم!
شاید لازم باشه یه پلی بک داشته باشیم :
وقتی مامان بهار ما رو با دادن خبر وجود ناز شما خوشحال کردند ، من و عمو علی چند روز بعدش عازم مشهد بودیم . یه شب تو تلویزیون یه برنامه درباره نوزادها نشون می داد ( فکر کنم رادیو هفت ) یه خانمی که برای زایمان رفته بود، لباس های نی نی اش رو نشون داد و گفت اونها رو تبرک کرده ، این شد که منم تتاثیر ! قرار گرفتم و رفتم برای شما موش کوچولو یه مماس که عکس یه موش روش داره خریدم تا با خودم ببرم مشهد و تبرک کنم .
البته همون شب قسمت شد و رفتیم شهر ری و از همون روز این کار رو شروع کردم. آرزو کردم سالم ، شاد و صالح باشی.
اغراق نیست اگه بگم این سفر مشهد از همیشه بیشتر مزه داشت ، چون دائما شما رو همراه خودم می بردم ، باهات از حال و هوای حرم صحبت می کردم و بهت یاد می دادم که وقتی پیر شدم دوست دارم من رو بیشتر کجاهای حرم ببری ! خلاصه عالمی با هم داشتیم.
بعد اون هم یه بار بردمت امامزاده صالح .
و حالا هم اگه قسمت باشه می خوام همسفر من و عمو علی باشی.
البته همه می دونند! شما هم بدونید ! از اون مماسه یه دونه واسه نی نی خاله مائده جونی که قربونش برم امیدوارم زود زود مثل شما ما رو خوشحال کنه خریدم و یه دونه هم واسه نی نی خودم
برامون دعا کن سفر خوبی داشته باشینم و استفاده کامل از این فضای زیبا و معنوی ببریم.