عید فطرت مبارک

سلام بابایی

سلام مامانی

خوبی گلمون

چه خبرا بابایی؟

خدمتتون عرض کنم که امروز عید فطره و من و مامانی هم خونه ایم و یه چیزی که برام قشنگتر شده اینه که به حرفام واکنشهای معنادارتری نشون می دی و فکر کنم صبحا بابایی بیدارت کنه و قشنگ که خواب از کلت پرید، تحویل مامانی میدت و میره سرکار.این حس شدیدا داره تو من تقویت میشه و دختر نازمم همراهی میکنه......

خوب بابایی دیروز با مامانی رفتیم آتلیه و آخرین عکس دوتایمون را انداختیم ولی اولین عکسهای سه تایی مون را منتها با لباسا و عروسکات انداختیم.

بابایی واقعا دیگه خیلی منتظریم.خیلی دلتنگ و خیلی هیجانی.

دخترم انشالله این هفته میرم رویان برای کارهای بندنافت.تحملت رو بیشتر کن.دکترات هم میگن بین 3تا5 شهریور خدا هدیه اش رو برامون باز می کنه که انشالله هر موقع بخواد بازکنه ولی صحیح و سلامت.

دخترم 

یادته یه مطلب به عنوان انتظار برات نوشتم!!

واقعا خیلی منتظرم می دونم از شانس جیگری من اومدنت با مسافراتم و تزم و ... مصادف می شه که این البته اوج لذت برامه و واقعا همین هم خوشحالم می کنه.حالا ببین!!!!

خوب بابایی این هفته کلی کار باید بکنیم اول از همه تمیز کردن خونه.بعدش بند ناف و کارهای بابا.بعدش یه سری تعمیر کاری و خرید مایحتاج خونه و آواجون.

بابا یه چیزی بگم اوج اوسگلی مامان و بابا را بدونی.

چندروز پیش مامانی یه لیست دارویی و خرید تا بابایی از داروخانه بخره که شامل:

زینک اسید، قطره شیردهی، پوشک و ... بود.رفتم تو داروخانه دکتر گفت زینک اسید چیه بعد فهمیدیم زینک اکسایده، گفت پوشک چند کیلویی گفتم نمی دونم یعنی چی چند کیلویی، تعدادی می خوام گفت نه برای بچه چندکیلویی. اون من و نگاه می کرد و منم که اصلا تا حالا تجربه نداشتم از داروخانه زدم بیرون تا دکتره توسرم نزنه آحه نمی دونستم واحد پوشک کیلوی بچه است.ولی جالب بود.

بابایی

اتاقت منتظر یه نی نی گله به نام آوا خانوم.

بابایی کی مامان می شی بفهمی چی میگیم.اون موقع من بودم و نبودم یاد انتظار امروز ما باش.

بابایی

می خوام برم 10-20 تا هدبند و گلسر برات بخرم که فکر کنم مجبورم تنهایی بخرم.

مامانی هم از اول این هفته دیگه استراحت مطلق شدن و کار رو ترک کردن که مطمئنم شرایطش بهتر از قبل می شه.به هر صورت هواشو داشته باش.

بابایی یه نکته دیگه اینکه دکترات چند نفر شدن.هنوز نمی دونیم کدومشون افتخار به دنیا آوردن نی نی گل ما رو دارن فقط امیدوارم با این هماهنگی من و مامانی بالخره یکیشون اوکی بشه وگرنه فکر کنم مثل بابایی به بیمارستان نرسی و تو خونه به دنیا بیای.فکرشو بکن مثل بابایی...

خوب به هر صورت تا آخر هفته همه چی رو فاینال می کنیم.

بابایی بازم عیدت مبارک.

مراقب خودتو و مامانی باش.

دوست داریم یه دنیا آوای ما.نازگل بابا، دختر طلا، هستی مامان، نفس بابا.

بازم برات می نویسم.

فعلا بوس بوس بوس بای بای