سلام نازگل مامان ،بابا
خوبی دخملم
خوبی جیگرم،اگه بدونی مامان وبابا چقدر دوستت دارن .اگه بدونی چقدر دلشون میخوادزمان سریعتر میگذشت.آخه ما داریم برای دیدن ،بوسیدن وبغل کردن دخمل گلمون لحظه شماری میکنیم.این انتظار خیلی خیلی خیلی قشنگه ولی خیلی خیلی خیلی خیلی هم سخته؟؟؟؟؟؟
بگذریم،هفته پیش جمعه شام خونه خاله سارا بودیم ،عمو علی زحمت کشیده بودن و یه پیتزای خانگی خیلی خوشمزه درست کرده بودند (البته پیتزای من وخاله سارا ویزه بود) ،اون شب خیلی خوشگذشت وآخر شب هم مامان زهرا وبابا حسین که همسایه خاله سارا اینا هستند به جمع ما اضافه شدن.اگه بدونی نازگل من، مامان معصومه (مامان باباحسین)یه لحاف خیلی خوشگل مخمل نارنجی برات درست کردن .خیلی خیلی خوشگله و مهمتر از اون زحمتیه که براش کشیدن که برای من وبابایی خیلی ارزش داره.خودشون هم گفتند به امیدخدا وقتی شما بدنیا اومدی حتما میخوان با شما(عزیز عزیزشون) واین لحاف یه عکس یادگاری بندازند.
خدا انشاءاله همه مادر پدر هارو برای بچه هاشون حفظ کنه.مخصوصاً بزرگترهای مارو.الهی امین
این هفته بساط خواب شما جوربود..آخه مامان تی تی هم برای شما ونی نی خاله سارا تشک های فانتزی درست کردن.خیلی جینگیله ،یه جوجو،یه کفش دوزک،یه زنبور ویه ماشین که با پارچه های رنگی تیکه دوزی شدن،مطمئنم خیلی خوشت میاد. (من میخوام جوجو و زنبورش رو بردارم ،البته خاله سارا نفهمه،خوب هرچی باشه شما بزرگتری ،اول باید برای شما رو انتخاب کنیم،مگه نه.)
امروز چندتا عکس آماده کرده بودم که برات بذارم ،ولی نمی دونم چرا آپلود نشد .وقتی بابایی بیاد خونه دوباره امتحان میکنم ،شاید موفق بشیم.
مامان بابا یه دنیا دوستت دارن.
مامان بهار الهی دورت بگرده.دختر گلم تنت سالم، بختت بلند،عاقبتت بخیر.اینم من وبابایی