آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

اولین کوتاهی موی آواجون

سلام عزیزدلم بعدازکلی برنامه ریزی بالاخره روز93/12/17 تونستیم شما وامیرعلی رو برای کوتاهی ببریم ارایشگاه. واقعیتش من و بابا وحید عاشق موهای فرت هستیم .من اونقدرموهات رو دوست دارم که خیلی کم شونه میکنم .آخه میترسم صاف بشن و حالتشون رو از دست بدن خداروشکر خیلی خیلی بچه های خوبی بودید و شما فقط یه کوچولو بغض کردی . آوا قبل از رفتن به ارایشگاه آواجونم آماده برای هیرکات....هزارافرین که اینقدراروم وناز نشستی عزیزدلم آوا درحال هیرکات چون موقع کوتاهی سی دی حسنی رو گذاشتن حسابی سرگرم شدی و یهخورده هم حواست به امیرعلی بود که داشت نقاشی میکشید   آواجون،عشق مامان ،نفس بابا بعداز کوتاهی و انجام براشینگ ماما...
22 فروردين 1394

خونه تکانی آوایی93

جیگرطلای مامان ، توی اسفند ماه هر روزی که تصمیم میگرفتم که از فردا خونه تکونی رو شروع کنم،همون روز پشیمون میشدم.آخه هزارماشاله ظرف 10ثانیه کل خونه واتاقت رو بهم میریزی.دقیقا هم دست به چیزهایی میزاری که همون موقع تمیزشدن ویا تازه سرجاشون گذاشتم   این عکس رو موقعی گرفتم که من مثلا داشتم کمد دیواری تمیز میکردم و شما کمد لباسها و اسباب بازیها و..... البته اکثر روزها بعداز نیم ساعت بازی توی اتاقت این منظره رو میبینم اینقدر کمکم کردی که نگو..... من وسایل اضافه رو میخواستم جمع کنم و هرکدوم رو شما باید چک میکردی.مثل تشک بازیت،که یه نصفه روز وسط پذیرایی بود که باهاش بازی کنی قرارنبود تا خوب شدن هوا استخرت رو باد کنیم ...
21 فروردين 1394

نوروز1394

آوای دلنشین زندگی ما،هستی مامان و بابا امروز اولین روز از سال جدیده...عزیز من، امیدوارم، امسالت بهاری و لحظه هات پر از شکوفه سلامتی و شادی باشه...                 سال نو مبارک     در ادامه...... این سفره هفت سینمونه که اینطوری اصلا قشنگ نبود....آخه آواجونم سال تحویل خواب بود و ما دلمون نیومد بیدارش کنیم این هم قشنگترین و نازترین سفره هفت سین آوا درحال بررسی تک تک اجزای سفره(پارسال تخم مرغ هفت سینمون روتاچندماه نگه داشتیم ولی امسال 10دقیقه بعد از بیداری شما هرسه تاتخم مرغ ترک برداشت)     ...
20 فروردين 1394

آواجون در برج میلاد

دخترنازم اولین بارتوی اسفندماه رفتیم رستوران برج میلاد.حسابی شیطونی کردی وتنها کاری که نکردی غذاخوردن بود آوا و باباحسین منو همیشگی غذای آوا:   پلو وماست     الان هم هروقت برج میلاد رو میبینی  به باباوحید میگی : بریم برج میلاد دوس دارم بریم ...
16 فروردين 1394

کلاس مادروکودک۹۳

سلام دخترگلم کلاسهای کیدزکلاب تموم شد و نمیدونم که بعداز عید باتوجه به اینکه میخوام برم سرکارمیتونم باز ببرمت یانه؟ خیلی کلاسهاخوبی بود کلی دوست خوب داشتی. ادامه...... بقیه عکسها... آوا و امیرعلی جون  آوا درحال رنگ امیزی تخم مرغ سفره هفت سین     حرکت نمایشی آوا روی اسب   کارباچسب و رنگ   دفترهنری آوا :صفحه زبر.صاف.....  عروسک هفت سین آوا و امیرعلی     ...
8 فروردين 1394

اسفندماه1393آوایی

سلام شیرین زبونم ،سلام آواجونم بازم دیراومدم ولی این دفعه چندتاپست برات آماده کردم با کلی عکس این پست اخرین عکسهای اسفندماه۹۳است.امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی دخترکم        آوا و امیرعلی درحال شیطونی و خرابکاری درخونه جدید خاله سارااینا.....  محل جدید بازی(فاصله تخت مامان تی تی و دیوار) توی ادامه بقیه عکسها .....     سرنوشت میز پذیرایی خونه مامان تی تی    عیدی های شما ازطرف مامان تی تی و بابا خلیل .دستشون درد نکنه      تاج تولدکیتی رو  گذاشتی سر قرمزی و براش شعر تولد خوندی &nb...
7 فروردين 1394

واکسن 18ماهگی

سلام عزیزمامان وبابا 18ماهگیت مبارک.دخترگلم دوست داشتم روزی که 18ماه شدی برات جشن بگیرم ولی.....  این سری واکسنت خیلی خیلی اذیتت کرد.دل همه رو مخصوصا مامان و بابا رو کباب کردی. واقعا اشک همه رو درآوردی و خودت هم خیلی گریه کردی.از درد نمیزاشتی پات رو کمپرس بکنم و تمام روز اول رو توی بغل من نشسته بودی و اجازه تکون خوردن هم بهم نمیدادی.شب وقتی امیرعلی و عموعلی اومدن من تونستم یه خورده استراحت کنم چون از بغل من رفتی توبغل عموعلی و مظلوم نشستی....... شب هم خیلی بی تابی کردی  و باباوحید بالای سرت بیداربودن و خیلی خیلی ناراحتت شدن. بالاخره بعداز 48ساعت حالت بهترشد و با احتیاط راه میری  .عزیزدلم همیشه سلامت باشی  و شیطونی...
7 اسفند 1393

کلاس مادر و کودک آوایی.کیدزکلاب1

این ترم رو توی کلاسهای مادرو کودک کیدزکلاب مجتمع کورش شرکت کردیم .خداروشکر مربی (خاله نیکا)خیلی خوبی داری . آواجون خرگوش شده عاشق نگاه امیرعلی به مهتاگلی شدم....   شن بازی     اینم یه کاردستی دیگه(رنگ وچسب و شن) ...
19 بهمن 1393