آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

آواجون در برج میلاد

دخترنازم اولین بارتوی اسفندماه رفتیم رستوران برج میلاد.حسابی شیطونی کردی وتنها کاری که نکردی غذاخوردن بود آوا و باباحسین منو همیشگی غذای آوا:   پلو وماست     الان هم هروقت برج میلاد رو میبینی  به باباوحید میگی : بریم برج میلاد دوس دارم بریم ...
16 فروردين 1394

کلاس مادروکودک۹۳

سلام دخترگلم کلاسهای کیدزکلاب تموم شد و نمیدونم که بعداز عید باتوجه به اینکه میخوام برم سرکارمیتونم باز ببرمت یانه؟ خیلی کلاسهاخوبی بود کلی دوست خوب داشتی. ادامه...... بقیه عکسها... آوا و امیرعلی جون  آوا درحال رنگ امیزی تخم مرغ سفره هفت سین     حرکت نمایشی آوا روی اسب   کارباچسب و رنگ   دفترهنری آوا :صفحه زبر.صاف.....  عروسک هفت سین آوا و امیرعلی     ...
8 فروردين 1394

اسفندماه1393آوایی

سلام شیرین زبونم ،سلام آواجونم بازم دیراومدم ولی این دفعه چندتاپست برات آماده کردم با کلی عکس این پست اخرین عکسهای اسفندماه۹۳است.امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی دخترکم        آوا و امیرعلی درحال شیطونی و خرابکاری درخونه جدید خاله سارااینا.....  محل جدید بازی(فاصله تخت مامان تی تی و دیوار) توی ادامه بقیه عکسها .....     سرنوشت میز پذیرایی خونه مامان تی تی    عیدی های شما ازطرف مامان تی تی و بابا خلیل .دستشون درد نکنه      تاج تولدکیتی رو  گذاشتی سر قرمزی و براش شعر تولد خوندی &nb...
7 فروردين 1394

واکسن 18ماهگی

سلام عزیزمامان وبابا 18ماهگیت مبارک.دخترگلم دوست داشتم روزی که 18ماه شدی برات جشن بگیرم ولی.....  این سری واکسنت خیلی خیلی اذیتت کرد.دل همه رو مخصوصا مامان و بابا رو کباب کردی. واقعا اشک همه رو درآوردی و خودت هم خیلی گریه کردی.از درد نمیزاشتی پات رو کمپرس بکنم و تمام روز اول رو توی بغل من نشسته بودی و اجازه تکون خوردن هم بهم نمیدادی.شب وقتی امیرعلی و عموعلی اومدن من تونستم یه خورده استراحت کنم چون از بغل من رفتی توبغل عموعلی و مظلوم نشستی....... شب هم خیلی بی تابی کردی  و باباوحید بالای سرت بیداربودن و خیلی خیلی ناراحتت شدن. بالاخره بعداز 48ساعت حالت بهترشد و با احتیاط راه میری  .عزیزدلم همیشه سلامت باشی  و شیطونی...
7 اسفند 1393

کلاس مادر و کودک آوایی.کیدزکلاب1

این ترم رو توی کلاسهای مادرو کودک کیدزکلاب مجتمع کورش شرکت کردیم .خداروشکر مربی (خاله نیکا)خیلی خوبی داری . آواجون خرگوش شده عاشق نگاه امیرعلی به مهتاگلی شدم....   شن بازی     اینم یه کاردستی دیگه(رنگ وچسب و شن) ...
19 بهمن 1393

بهمن ماه 1393آوای نازما

سلام عزیزم این ماه خیلی ماه خوبی بود.عروسی دایی حسن(دایی باباوحید)برگزارشد.شما کلی آماده شده بودی ولی خیلی بهت خوش نگذشت والبته بخاطربداخلاقیت اصلا نتونستم توی مراسم ازت عکس بگیرم. از هنرمندیهای این ماه همین بس که مثل طوطی همه چی رو تکرار میکنی و ما باید خیلی مواظب صحبتهامون باشیم...... درادامه برات کلی عکس میزارم.......   این عکسو توی خونه قبل از رفتن به عروسی گرفتم اینم عکسهای یه عروسی دیگه... آواگلی ،امیرعلی جون و ریحانه خانوووم   شما و باباخلیل اینم عکسهای پاتختی   ساریناجون و عارفه دوستای خوبت قربون فیگورات بررررررررم من ...
19 بهمن 1393