عکس های آوایی
سلام خاله جونی
اول از همه به دنیا اومدنت رو تبریک می گم. امیدوارم سالهای سال در کنار پدر و مادرت شاد و سلامت زندگی کنی.
خاله قربونت بره که وقتی نمی بینمت دلم برات یه ذره می شه.
اولین عکست مربوط به سوم شهریوره که از بیمارستان تشریف اوردید خونه و شما تنی به آب زدی و حمام کردی.
قربون پهلوون پنبه برم من !!!
ولی انصافا خاله جون اسمت بهت میاد ، آوایی و آوادار!!!!
شبا نمی ذاری مامان و بابا بخوابن.
عکس زیر هم برای چهارم شهریوره وقتی که به لطف خدا دقایقی خوابیده بودی.ما هم با کیکت ازت عکس انداختیم.
روز ششم شهریور هم روزی بود که باید می رفتی بیمارستان برای ویزیت و انجام آزمایش. خیلی ماه شده بودی ! خوابیده بودی و اصلا بیدار نمی شدی حتی نمی خواستی شیر بخوری . خاله قربونت بره حتی برای انجام آزمایش هم بیدار نشدی .
اما خاله برات بمیره ، وقتی جواب آزمایش اومد ،معلوم شد شما باید بستری بشی( زردی 15 بود ) . مامان بهار حسابی گریه کردن و غصه خوردن. من و مامان تی تی هم مونده بودیم باید چه کار کنیم.
خدا رو شکر دیروز زردی ات اومد پایین و مرخص شدی.
عکس زیر رو قبل از رفتن به بیمارستان انداختیم.
پشمالوی خاله !!!!!!!!!!
مامان بهار می گن تو سونو ها هم دستات به همین فرم بودن.