آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

ارديبهشت 1394.بازگشت بكار مامان بهار

1394/2/23 15:47
نویسنده : مامان بهار
966 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم الان كه اين پستو برات مينويسم دلم برات يه ذره شده و توي اداره هستم .غمناک

داشتم فيلمي رو كه خاله سارا چندروز پيش برام فرستادن رو ميديدم ............

خوشگلترين دختردنيا به من ميگه: مامان بهال دوست دارم

كل زندگي فداي يه خنده و شاديت عزيزدلمبوسبوس

واقعا نميدونم چيكار دارم ميكنم ،كارم درسته؟از اول ارديبهشت هنوز بيست روز سركار نيومدم ولي براي من چند ماه گذشته.......چطور تحمل كنم.......به شما خوش ميگذره و حسابي بازي ميكني ولي من هنوز عادت نكردم ......نميدونم مامان هاي ديگه چطوري توي 6ماهگي بچه هاشون رو ميزارن ميرن سركار ،اونا چطور تحمل ميكنن.غمناک

چندروز پيش اومدم خونه مامان تي تي و شما خواب بودي پيشت خوابيد چند دقيقه بعدش بيدارشدي و خيلي ناز نگاهم كردي و گفتي :مامان بهال اومدي از سركار

واي كه چقدر دوستت دارم عزيزدلمبوسبوسبوس

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله الهام
30 اردیبهشت 94 11:15
چه پست بغض داري... ايشالا هميشه كنارهم خوش باشد. مامام بهار يه كم سخته اما عادت مي كني.
مامان رهام
30 اردیبهشت 94 11:21
سلام عزیزدل خاله خیلیییییی لذت بردم از دیدین عکسات و شیرین کاریات خیلیییییی خیلیییییی دل خاله برای شما تنگ شده بهاره جون خیلی خوب حال و احول این روزاتون رو درک می کنم، ولی خب برای تصمیمات مهم باید کمی بلند مدت تر نگاه کرد، من فکر می کنم این تصمیم هم برای شما و هم برای آوا جون تصمیم درستی بود، اوا جون مادر فعال تو اجتماع ، مستقل و آزاد و با نشاط می خواد که البته کمی هزینه داره و کمی زمان می بره که هر دوعادت کنید به این روش امیدورام هر چیزی که به صلاحتون هست براتون پیش بیاد و بهترین تصمیم ها رو تو زندگیتون بگیرید و همیشه و همیشه شاد و سلامت د رکنار هم باشین
مامان بهار
پاسخ
ممنون عزیزم .خیلی برام دعا کنید