آوا جونمآوا جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین زندگی ما

عمو علی بابایی سارگل توچولو

سلام نی نی خاله بهاره فسقلیه قلقلی من اولین باره برا شما کوچولوی ناز نازی می نویسم( ببخشید دیر شد)   امیدوارم شما با نی نی فسقلیه ما دوست های خوبی برا هم باشید. شما دیگه الان خیلی بزرگ شدی ماشا ا... نی نی ما هنوز خیلی توچولوه شما باید خیلی مواظبش باشی. باشه فینگیلی شما سعی کن مامانی جونتو اذیت نکنی آخه نی نی فسقلی ما مامانشو اذیت می کنه. امیدوارم جفتتون سالم و سر حال بدنیا بیاید صالح و خوب زندگی کنید و عاقبت بخیر بشید. اینم بجای بابایی وحید جونت که بلد نیست بوس کنه و هی با خشانت شما فشار می ده آخه شما باید بهش بگی که هنوز خیلی فسقلی هستی. بوس بوس فسقلی ...
11 فروردين 1392

بعد از مدت ها ...... سلام

سلام خاله جون خاله قربونت بره ، خیلی دلم برات تنگ شده خیلی وقته بهت سر نزدم!!!! می دونی خاله همه چیز اونجور که فکر می کنی پیش نمی ره و گاهی اتفاقاتی عجیب رخ می ده ، ما خودمون رو برای استقبال از شما (فقط شما) داشتیم آماده می کردیم . اما یه روزیه که من و عمو علی متوجه شدیم داریم مامان و بابا می شیم و باید خودمون رو برای استقبال از یه نی نی دیگه هم آماده کنیم !!!! البته نی نی ما دو ماه و نیم کوچیکتره !!!! امیدوترم شما از این اتفاق خوشحال بشی ، و امیدوارم برای هم خاله زاده های خوبی باشید . خاله جونی یه وقت به نی نی من  به خاطر بزرگتز بودنت زور نگی ها !!!!!!! آخه من و خاله الهام هم روز فاصله داریم و من بزرگترم و گاهی من اذی...
10 فروردين 1392

نی نی خاله (هدیه خدا)مبارک

سلام بابایی سلام عزیزم مبارکا باشه، عزیزم خدا را صدهاهزاربار شکر که خدا کمال لطف و رحمتش رو نسبت به خانواده ما ارزانی داشته و امروز بعدازظهر(چهارشنبه 7/1/92) مدیروبلاگ، خاله سارا و عموعلی خونه خاله مائده و عمومحسن یه خبر خیلی خوب بهمون دادن و اعلام کردن که خاله سارا یه نی نی ناز و همبازی قراره برامون بیاره. خیلی خوشحالیم بابایی انشالله اومدن شما با سلامتی و عاقبت به خیری و شادی همراه باشه و برای گلم خوشحالم که یه همبازی خوشگل و همسن قراره داشته باشه. بابایی میدونی از این به بعد دغدغه هامون دوتایی میشه و شما هم تو اون دنیا با هم برای ما و خودتون دعا کنید که مامانا و باباها رو با اومدن سالمتون و صالحتون خیلی خوشحال می کنید. با...
7 فروردين 1392

خواب

خاله جون جونی سلام امروز آخرین پنج شنبه سال ١٣٩١ و فقط شش روز تا پایان سال مونده. همه ما بی صبرانه منتظره اومدن ساله ٩٢ هستیم چون شما هم تو این سال بدنیا می آی. ان شاالله امشب خاله سارا و عمو علی از کربلا بر می گردن.ما هم می ریم فرودگاه دنبالشون. چند شب پیش خوابت رو دیدم. توی خواب یک دختره خیلی خوشگل با موهای بور بودی .خیلی بامزه صحبت می کردی , راه می رفتی و منو هم به اسم خاله و مامان تی تی رو به اسم مامان جون صدا کردی .کلی ذوق کردم.فقط دلم می خواست اینجا بودی تا بخورمت.   ...
24 اسفند 1391